10 و نیم ماهگی
علی جانم
۱ ماه پیش بابا و من کرونا گرفتیم
من ۵ روز بیمارستان بستری شدم
و از وقتی برگشتم تو شبا خواب نداشتی
۱۲ می خوابیدی و تا ۳ نیم ساعت یه بار پا می شدی بعدش از ۳ تا ۵ یکسره بیدار بودی و گریه می کردی و ....
شاید مال این بود که مدل خوابیدنت توی این مدت به هم خورده بود و توی بغل و روی توپ می خوابیدی و عصبی می شدی
شایدم به خاطر اضطراب جدایی از من بود
ولی من کم نیاوردم
۲ هفته تحمل کردم
ولی بعدش ۱ روز گذاشتم ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه کامل توی تختت گریه کردی ولی خودت خوابیدی و بالاخره درست شد
ولی الان ۲ ماهه تقریبا تلفن رو از پریز درآوردیم،آیفون در رو خاموش کردیم و گوشیامون سایلنته
تا تو بتونی بخوابی
علی جانم تو وقتی ۹ ماهه شدی هم دست دستی یاد گرفتی هم خودت یهو ۴ دست و پا رفتی ولی وقتی میخوای ما بغلت کنیم می شینی و گریه می کنی تا ما بیایم پیشت
گاهی هم میای و باهامون رو می گیری و وامیستی تا بغلت کنیم
علی جانم تو الان که ۱۰ ماه و نیمه ای یاد گرفتی بای بای کنی و دیکه خودت با واکرت راه میری
عاشق سیم و پریزهای برقی و خوردن کف دمپایی
دوست داری مهر ما رو سر نماز بدزدی و بخوری
علی جانم الان ۳ هفته است که غذا و شیر نمی خوری
اگه قاشق ببینی که انقدر سر سری می کنی تا نخوری و آخرش از روی میز پی پرتش می کنی
حتی نون پنیر صبحانه ات رو هم ۲ تا لقمه می خوری و تمام
ولی دندون نداری هنوز
وقتی میگم توپ رو بده برام میاری و میدی دستم
ماشین بازی هم دوست داری
ولی از همه بیشتر عاشق جعبه های خالی هستی که بزنی روش
خیلی هم شیطونی و سرعت دویدن ۴ دست و پاتم خیلی زیاده